الأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ؛(1)«اي مردم اگر شما در زنده شدنِ دوباره ترديد داريد، به راستي ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه، آنگاه از خون بسته شده، سپس از مضغه (= گوشت جويدهشده)، كه بعضي داراي شكل و خلقت است و بعضي بدون شكل، تا براي شما روشن سازيم (كه بر هر چيز قادريم) و جنينهايي را كه بخواهيم تا مدت معيني در رحم قرار ميدهيم، بعد شما را به صورت طفل بيرون ميآوريم، سپس هدف اين است كه به حد رشد و بلوغ خويش برسيد».
سياق آيه در مقام آن است كه مراحل گوناگون آفرينش انسان را بيان فرمايد.
در آيات ديگرى نيز به اين «مراحل مختلف» اشاره شده است:
وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا؛(2)و (3)«و هر آينه شما را در طى مراحل آفريد».
خَلْقًا مِن بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلاَثٍ؛(4)«آفرينشى پس از آفرينش ديگر، در تاريكىهاى سهگانه».
در سورة حج آن مراحل را تفسير فرموده است كه ببينيد شما آفرينشهايى پيدرپي داشتهايد و در هر مرحلهاى خداست كه دگرگونيها را به وجود مىآورد؛ آفرينشى از پى آفرينش ديگر و فعليتى از پس فعليت ديگر به شما مىبخشد:
مرحلة نخست: از خاك به نطفه.
مرحلة دوم: از نطفه به علقه. گفتهاند كه علقه را به مناسبت «حالتِ بستگى» داشتن علقه ميگويند. برخى نيز گفتهاند چون نطفه در اين مرحله به شكل زالو است، به آن علقه گفتهاند كه به معناى زالو نيز هست. عدّهاي ديگر گفتهاند نطفه در رحم ابتدا حالت
1. حج (22)، 5.
2. ر.ك: ملافتحالله كاشاني، منهج الصادقين، ج 10، ص 21.
3. نوح (71)، 14.
4. زمر (39)، 6.
استقرار ندارد، در مرحلة علقه چون به ديوارة رحم مىچسبد، بدين نام ناميده شده است. شماري هم ميگويند چون به صورت «خون بسته» درآمده است علقه ميگويند. به هر حال، آنچه مسلّم است، پس از مرحلة نطفه، مرحلهاي است كه به آن علقه ميگويند و پس از آنكه مصداق آن را دريافتيم، به وجه نامگذاري آن نيازى نداريم.
مرحلة سوم:مُضغه: مفسران گفتهاند از مادة مضغ (جويدن) است؛ زيرا در اين مرحله، مانند گوشت جويده شده است.
اما آنچه بيشتر به توضيح نياز دارد تعبير «مخلّقه» و «غيرمخلّقه» است. بىشك منظور اين نيست كه هر انسانى هم از مضغة مخلّقه و هم از غيرمخلّقه آفريده ميشود. بنابراين، چنين نيست كه اينها، دو مرحلة پياپى براى مضغه است، بلكه منظور اين است كه مضغه در مرحلة تكامل خود به دو بخش تقسيم ميشود: گاه به صورت مخلّق درميآيد و گاه ساقط ميشود و به مرحلة بعد يعنى جنين نميرسد.
به هر حال، پس از مضغه، گاهى جنين به حدى مىرسد كه اعضاي آن معلوم است و تصوير پيدا ميکند كه در آن صورت مخلّق است و گاهى در همان حد قبل از تصوير ساقط ميشود كه در اين صورت غيرمخلّق است. در بعضى آيات نيز مرحلة پيدايشِ «عظم» (استخوان) را ذكر فرموده است كه آن هم بر همان مرحلة تسويه منطبق ميشود. در ادامه ميفرمايد:
نُقِرُّ فِي الأَرْحَامِ مَا نَشَاء؛(1)«در رحمها آنچه را اراده كنيم، قرار ميدهيم».
ظاهر اين آيه اشاره به آن است كه بعد از مرحلة مخلّق شدن (يا در همين مرحله) است كه دختر يا پسر بودنِ جنين ظاهر ميشود:
يَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ إِنَاثًا وَيَهَبُ لِمَن يَشَاءُ الذُّكُورَ؛(2)«به هر كس اراده كند دختر ميبخشد و به هر كس بخواهد پسر ميدهد».
1. حج (22)، 5.
2. شورى (42)، 49.
إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى؛(1)«تا زماني معين».
ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً؛(2) «سپس شما را به صورت كودكى (از رحم مادرانتان) بيرون ميفرستيم».
اين مراحل آفرينش انسان است، از خاك شروع ميشود و مراحلى را كه گفتيم مىگذراند.(3)
ولَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن سُلاَلَةٍ مِّن طِينٍ * ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ...؛(4)و (5)«هر آينه ما انسان را از چکيدهاي از گل آفريديم، سپس او را نطفهاي در قرارگاه استواري قرار داديم، سپس نطفه را خون بسته ساختيم، پس خون بسته را (چونان) گوشتي جويده آفريديم، پس آن گوشت را استخوان ساخته، آنگاه استخوان را گوشت پوشانديم، سپس او را در آفرينشي ديگر پديد آورديم».
در اين آيه، به جاى مخلّقه و غيرمخلّقه، تعبير فرموده است كه مضغه به عظام تبديل ميشود و روى عظام، گوشت ميرويد.
برخى احتمال دادهاند كه ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ دنباله همان عظم و لحم است؛ ولى برخى ديگر تأكيد كردهاند كه منظور دميدن روح است و نهتنها اين موضوع، بلكه اتحاد روح و بدن و اينكه روح جسمانيّةالحدوث است نيز استفاده ميشود.(6)
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُم
1. حج (22)، 5.
2. حج (22)، 5.
3. دو احتمالي كه در مورد آية «خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ» گفتيم كه آيا ويژة انسانِ نخستين است يا مربوط به هر انساني، در اين آيه ظاهراً به جاي خود باقي است و قرينة آشكاري به دست نيامده است.
4. تنها همين يك مورد با اين تعبير در قرآن كريم آمده است.
5. مؤمنون (23)، 12 ـ 14.
6. به مناسبت ديگري دوباره دربارة اين موضوع سخن خواهيم گفت.
لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخًا وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى مِن قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُّسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ؛(1)و (2)«او كسي است كه شما را از خاك آفريد، سپس از نطفه، سپس از علقه، سپس شما را به صورت طفلي بيرون ميفرستد، سپس (امکان ميدهد) تا به مرحله كمال قوّت برسيد، و پس از آن تا پير شويد، و در اين ميان گروهي از شما پيش از رسيدن به اين مرحله ميميرند و تا سرانجام به سرآمد عمر خود رسيد، و شايد بينديشيد».
بارى، از آياتى كه ذكر كرديم برميآيد كه قرآن كريم مبدأ آفرينش انسان را گاه به صورت آفرينش هر فرد بيان ميکند مبنى بر اينكه از نطفه است و مراحلى دارد تا به جنين كامل مىرسد و گاه به خلقت نخستينِ انسان توجه دارد و گاهى نيز هر دو را جمع ميکند.
نظرات شما عزیزان: